اولین نوشته من برای معرفی من :)
مامان من خییییییلی زن خوبیه ازون خوبایی که واسه خودش یه پا خانوم خونه س.ازونا که آشپزی و کدبانوییش بیسته خلاصه که مامانم خیلی زن خوبیه :)
چن سال پیش داداش بزرگم عاشق یه دختره شد میگفت طرف خیلی دخترخوبیه ازونا که تو دانشگاه جزء نمره اول هاست ازونا که منطق سرشه و میشه باهاش یه عمررررر زندگی کرد ازونا که حرف نمیزنن هرجا و هرچیزی رو نمیگن خلاصه اینکه خیلی دخترخوبیه
وقتی اینارو تریف میکرد داداش کوچیکم اخماش توهم بود باحرص گف عاخه چطوری میشه عاشق همچین دختری شد؟یه هفته پیش واسه همین داداش کوچیکم رفتیم خاستگاری دختری که باسینی چای اومد شیطنت از چشاش میریخت بوی عطرش کل اتاقو گرفته بود ازون دخترحاضرجوابا که اگه تو یه جمع بوود صدای قهقهه ش همه جا پخش میشد که دل داداش کوچیکمو باهمون نگاهای دلرباش برده بود داداشم میگفت خیلی دخترخوبیه
میدونی؟ خوب آدما باهم فرق میکنه مردم به خوب بابام میگن آپدیت نشده به خوب داداش بزرگم میگن از دماغ فیل افتاده به خوب داداش کوچیکمم میگن قرتی .
ازمن میشنوین بگردین دنبال خوب خودتون با خوب خودتون زندگی رو بسازید نه خوب مردم
نه داداشم میتونه با خوب بابام به تفاهم برسه نه بابام میتونه کنار خوب داداشم آرامش داشته باشه
بچسبین به خوب خودتون حتی اگه ازنظربقیه خوب نیست